جدول جو
جدول جو

معنی حسن باشعیب - جستجوی لغت در جدول جو

حسن باشعیب
(حَ سَ نِ شُ عَ)
ابن احمد بن ابراهیم باشعیب حضرمی واسطی شافعی. درگذشتۀ 1020 هجری قمری او راست: ’التعرض للنفحات الفیضیه’ و پنج کتاب دیگر که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 392) و زرکلی (چ 1 ص 222) یاد شده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَشْ یَ)
لقب ابوعلی حسن بن موسی الاشیب بود که اصلاً از مردم خراسان بشمار میرفت ولی در بغداد سکونت داشت و سپس امر قضای بلاد شام را بر عهده گرفت و در ری درگذشت. وی از محمد بن عبدالرحمن بن بی دینو (کذا) و شیبان بن عبدالرحمن مؤدب و شعبه بن حجاج و ورقابن عمر و حمادبن طلحه و عبدالله بن لهیعه سماع کرد و احمد بن حنبل و ابوخیثمه و احمد بن منیع و رمادی و بشر بن موسی اسدی ازو روایت دارند. در بغداد بسیار حدیث کرد و آنگاه از جانب هارون الرشید عهده دار امرقضای موصل و حمص شد، سپس در روزگار خلافت مأمون ببغداد آمد و همین که وارد شد مأمون او را بکار قضای طبرستان گسیل کرد و بدان سوی شتافت و سرانجام در ماه ربیع سال 209 هجری قمری در ری درگذشت. علی بن مدینی او را ضعیف دانسته و یحیی بن معین و دیگران وی را موثق شمرده اند. (از انساب سمعانی). و رجوع به ابوعلی شود
لغت نامه دهخدا